حامد اسماعیلی – افرا ورزش: اگر سالها پیش سؤالی درباره مشکلات ورزش زنان احتمالاً فهرستی طویل از این چالشها به نگارش درمیآمد؛ اما نمیتوان منکر بهبود نسبی اوضاع شد.
ورزش زنان در بعد قهرمانی در حال تغییر و دگرگونی است؛ اما سرعت و روش این تغییرات در حدی نیست که انتظار فضایی رویایی و ایدهآل در آینده نزدیک را داشته باشیم.
در این مطلب مشکلات ورزش زنان را از چند منظر اصلی بررسی کردهایم:
ورزش زنان هنوز هم جدی گرفته نمیشود
بخشی از چالش، مربوط به سستی عناصر بالادستی نسبت به ورزش زنان است و در این مورد، منظور از عناصر بالادستی الزاماً دولت نیست؛ بلکه کسانی هست که در گردش چرخ ورزش سهم دارند.
شرکتهای خصوصی یا دولتی بزرگی که در زمینه ورزش هزینه میکنند و حامی باشگاههای بزرگ یا فدراسیونها میشوند برای توسعه ورزش زنان برنامه مشخصی ندارند و آن را یک اولویت رده چندم بهحساب میآورند.
این موضوع سبب سرازیرشدن منابع محدود مالی به ورزش زنان میشود و در نتیجه لیگها، تیمهای ملی، ورزشکاران و مربیان سهم مالی کمتری دارند و در ادامه، ورزش حرفهای قادر به رشد نیست زیرا درآمد و ورزش حرفهای مفاهیمی در ارتباط مستقیم با هم هستند.
مشکلات فرهنگی در ورزش زنان
مشکلات فرهنگی درون خانواده ورزش زنان که ناشی از نبود سیستم آموزشی مناسب در ورزش قهرمانی است، قسمتی پنهان و مؤثر بر سایر چالشهای ورزش زنان است.
ورزشکاران حوزه قهرمانی برای پیشرفت در این حوزه تنها در بخش فنی و تکنیکی آموزش داده میشوند؛ اما خبری از آموزشهای مرتبط با فرهنگ ورزش در ایران نیست برای مثال ناآگاهی ورزشکار از جایگاهش، نحوه ارتباط او با دیگران از جمله رسانه، مربی، باشگاه و… در ورزش زنان شایعتر از ورزش مردان است.
در ورزش مردان و در فضایی بزرگتر، همه چیز حرفهایتر است، رسانهها حضور پررنگی دارند و گردش مالی (مرتبط با بخش اول) قدرتمندتر است در نتیجه سیستم، ورزشکار و مربی را بالغتر و حرفهایتر بار میآورد.
زیرساخت ورزش زنان کافی نیست
زیرساختهای ورزشی برای زنان نامناسب و ناکافی است و این موضوع هم ورزش قهرمانی را در برمیگیرد و هم ورزش همگانی.
بااینحال، این موضوع در ورزش همگانی زنان نقشی کلیدیتر برای آینده ایران دارد و به طور مستقیم بودجه سلامت کشور را هم تحت تاثیر قرار میدهد.
قشر زیادی از زنان میانسال و مسن امروز، درگیر مشکلات جسمانی هستند؛ زیرا در گذشته نه امکانات ورزش را داشتند و نه فرهنگ عمومی جامعه، آنها را به ورزشکردن تشویق و ترغیب میکرد.
واقعیت این است که با احترام به تمام تلاشهای انجام شده فرهنگی و اجتماعی طی سالیان گذشته، هنوز هم پیشرفت زیادی در مجموع زمینههای مرتبط با این چالش نکردهایم.
بخشی از این خلأ با کمکاری ساختار دولتی و بخشی با مشکلات اقتصادی ایران ارتباط دارد بهطوریکه زمانی یک فرد برای گذران زندگی مجبور است در اغلب ساعات شبانهروز کار کند دیگر انرژی و زمان ورزشکردن را ندارد.
با این وجود، ورزش برای عامه مردم با هر سطح از مشکلات و فشار، یک نیاز ضروری است و نه یک اولویت درجه چندم زیرا تداوم بیتحرکی در جامعه و بهویژه در میان زنان، در آینده ایران را با قشر کثیری از افسردگان و افراد دارای بیماریهای حرکتی و غیره مواجه خواهد کرد.
باز هم رسانه و ورزش زنان؟
ممکن است برخی همچنان مسئله رسانه را در ورزش زنان بهعنوان یک چالش جدی مطرح کنند؛ اما واقعیت این است که در حال حاضر ورزش زنان جز موضوع پخش زنده تلویزیونی، در سایر حوزههای رسانهای مشکلی ندارد و شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین و مکتوب به دیدهشدن ورزش زنان کمک زیادی میکنند.
بدین ترتیب، چالش مسائل رسانهای در ورزش زنان نقش خود را بهعنوان یک تیتر بزرگ در مورد مشکلات ورزش زنان از دست داده است و باید پذیرفت که هرگز نمیتوان انتظار داشت ورزش زنان بتواند به جایگاهی که فوتبال در رسانهها دارد برسد؛ زیرا ماهیت این دو از نظر اقتصادی، اجتماعی و میزان مخاطب غیر قابل قیاس اند.
درعینحال باید دقت کنیم که در ورزش مردان نیز جز فوتبال و تا حدودی والیبال و کشتی، سایر ورزشکاران مرد در رشتههای دیگر هم سهم چندانی از رسانه ندارند و چهبسا در حال حاضر، برخی از ورزشکاران زن در ایران بهمراتب بیش از همتایان مردشان امکان دیدهشدن دارند.
چطور به مسیر رشد ورزش زنان ادامه دهیم؟
در این زمینه همه راهها به تصمیمگیرندگان در بدنه حاکمیت مربوط میشود و دولت نیز برای هر اقدامی ابتدا به جیبش نگاه میکند و اگر بودجه کمی برای ورزش در نظر بگیرد در نتیجه اولویتهای خود را مدنظر قرار میدهد.
بهعبارتدیگر، مسئله این است که دولت بپذیرد که ورزش زنان یک اولویت همپای ورزش مردان است در نتیجه برای مثال زمینه را برای ورود غولهای بزرگ صنعت ارتباطات به ورزش زنان فراهم میکند یا الزاماتی برای هزینه در ورزش زنان به باشگاههای متمول ورزش مردان دیکته میکند.
سرازیر شدن منابع مالی به ورزش زنان، نقطه آغازی برای رفع سایر موانع است؛ زیرا در یک گردش مالی جذاب است که باشگاهها، ورزشکاران و مربیان پویاتر و باانگیزهتر و تیمهای پایه فعالتری داریم.