حامد اسماعیلی – آی دبلیو اسپورتس : کیمیا علیزاده رفت و حالا دور از وطن به زندگی شخصی و ورزشی خود ادامه میدهد. موج حمله به کیمیا علیزاده فروکش کرده است و مردم موضوعات بیشتری برای واکنش نشان دادن، اظهار نظر و قضاوت دارند.
مثل هر زمان دیگر، کیمیا علیزاده با کسب برنز المپیک ریو به اوج رفت و سپس در نظر عموم رو به افول نهاد. افولی که خیلی پیش تر از مطرح شدن موضوع پناهندگی او و بر اساس یک روند طبیعی آغاز شده بود. این شما و این ۴ پرده از موضوع پناهندگی کیمیا علیزاده:
سیاه: بیانیهای با هدف نامشخص
یک بیانیه با زمینه سیاسی فضا را برای کیمیا به سیاهی کشاند. حامیان حاکمیت که شاید اصلاً کیمیا علیزاده را به درستی نمیشناختند به صف مخالفان اقدام او پرداختند و تصمیمی که شاید بیشتر جنبه شخصی داشت حال و هوای سیاست پیدا کرد.
تصمیم کیمیا علیزاده برای انتشار این بیانیه در صفحه شخصی اش دارای دو وجه است: وجه اول این است که کیمیا علیزاده نمیدانست که این اقدام چهره او را در ایران نزد عامه مردم مخدوش میکند بنا بر این با این تصمیم، مرتکب اشتباه شد.
وجه دوم این است که او به خوبی واقف بود چه مطالبی را عنوان میکند. در حقیقت او با دست گذاشتن روی کمبودها و مسائلی چون حجاب اجباری، در نظر داشت به اهداف دیگری دست یابد. در مورد اینکه بیانیه کیمیا علیزاده الزاماً نظرات شخصی او بود تردید وجود دارد گرچه هیچکس جز خودش نمیتواند درباره پشت صحنه بیانیه قضاوتی دقیق داشته باشد.
سپید: انسان بود و حق داشت
وضعیت اقتصادی در ایران مانع از این است که روی یک ورزشکار سرمایه گذاری زیادی صورت گیرد بنا بر این کیمیا علیزاده که برای بازگشت به میادین پس از انواع و اقسام مصدومیتها حمایتهای ویژهتری را مطالبه میکرد و از این حمایتها برخوردار نمیشد راه کشور دیگری را در پیش گرفت اقدامی که به خودی خود جایی برای گلایه ندارد.
او قرار نبود تا آخر عمر به خاطر پاداشهای ریو، موقعیتهای زندگی اش را از دست بدهد. او یک انسان بود و حق داشت برای زندگی بهتر تصمیماتی بگیرد که در آن صلاح خود را میدید.
سیاهتر: برچسب وطن فروشی
بیانیهای که از آن صحبت کردیم این راه را ایجاد کرد تا برخی، مهر وطن فروشی بر پیشانی دختری بزنند که روزی با پرچم ایران در ریو دور افتخار میزد. یک انسان چطور میتواند گذشته، سرزمین مادری و خانواده اش را فراموش کند یا نسبت به آن حس تعلق نداشته باشد؟
واژه وطن فروش بارها از دهان افرادی که از زندگی شخصی کیمیا علیزاده چیزی نمیدانستند خارج شد. دخترک باید از سنگ باشد اگر این قدرنشناسی او را آزرده نکرده باشد.
سپیدتر: قلبش اینجاست
شاید خیلیها منتظر باشند که کیمیا در آینده احیا نشود و بگویند: ببین، اگر مانده بود دوباره رنگ المپیک را میدید. انصاف میگوید برای تمام خلق خدا خوبی و موفقیت بخواهید تا خوبی و موفقیت نصیبتان شود.
بر همین اساس است که کیمیا علیزاده، او که برای تیم ملی جنگید، عرق ریخت، آسیب دید، بستری شد و حرف شنید باید موفق شود تا باز هم بگوییم بله او محصول ماست.
دختری از ایران که وجودش اینجا نیست اما قبلش بی تردید اینجاست. هر اندازه که تندروهای داخلی و موج سوارهای خارجی بخواهند شلوغش بکنند، باز هم در نهایت او کیمیای ماست. با یک تغییر تابعیت، رنگ قلب آدم که عوض نمیشود.
*این مطلب در شماره اول نشریه قهرمانان ؛ نشریه ورزش زنان ایران نیز منتشر شده است
مرسی از متن خوب و سنجیده ای که برای کیمیای ایرانمان نوشتید.
امیدوارم افرادی که سریع انگشت اتهام رو به سمتش نشانه گرفتند برای چند لحظه فکر کنند